شفقّت، محبت: یک فرآیند چند بعدی با چهار جزء کلیدی
شفقّت یعنی تمایل قلبی به کمک به دیگران برای رهایی از رنج. شفقّت آرزوی رهایی همگانی از رنج و علل آن است. خواهر دوقلویش، مهربانی، آرزوی شادی و خوشبختی برای همه است. این دو، یعنی محبت و شفقّت جدایی ناپذیرند.
کلمهٔ انگلیسی Compassion از کلمهٔ لاتین compati گرفته شده و به معنای “رنج کشیدن همراه با” است. در زبان تبتی، این کلمه (که به معنای واقعی کلمه ترجمه شده است)، به معنای “قلب شریف” و “بهترین یا عالیترین حالت ذهنی” است. هر دو تعریف صحیح بوده، و به ما نشان میدهند شفقّت یک حالت پیچیدهٔ ذهنی است. ما میتوانیم از چهار جنبه درموردش صحبت کنیم:
- جنبهٔ شناختی
- جنبهٔ عاطفی
- جنبهٔ آرمانی
- جنبهٔ کنشگر
جنبهٔ شناختی به این معناست که ما قادریم رنج را شناخته و با آن ارتباط برقرار کنیم. زیرا، آن را تجربه کردهایم. به طریق مدیتیشن ذهن آگاهی و نیت ما برای بهرهمندی، آگاهی ما از رنج افزایش یافته، و میتوانیم سطوح ظریفتری از رنج را تشخیص دهیم. این بخش شناختی است.
سپس بخش عاطفی را داریم، به این معنا که ما با دیدن رنج تحت تأثیر قرار گرفته، و حتی تا حدودی رنج میکشیم. ما معمولاً این را در قالب همدلی ابراز میکنیم. همدلی طبیعی بوده و میتوان گفت به ما متّصل شده است. برای همدلی با انسان یا حیوان دیگری نیاز به آموزش نداریم. ما به طور طبیعی، با دیدن درد آنها نوعی پریشانی تجربه میکنیم. بنابراین، این بخش عاطفی یا احساسی است.
بخش بعدی نیز بسیار مهم است: بخش آرمانی. در اینجا ما به رنج دیگران با تمایل به پاسخ واکنش نشان میدهیم. ما میخواهیم کمک کنیم. این طبیعی است، امّا بسته به میزان تمرینمان، این تمایل قویتر یا ضعیفتر خواهد بود.
و نهایتاً بخش کنشگر، که شامل عبور از مرزها و انجام کاری برای شخص یا حیوان دیگر است. گاهی کنش مستقیم ممکن نیست، امّا آنچه همیشه امکانپذیر است، ایجاد یک آرمان و هدف است. این مانند یک انرژی قلبی است که میتوانیم آن را به سمت یک نتیجهٔ مثبت هدایت کنیم.
شفقت در مقابل همدلی
مردم اغلب در مورد فرسودگی شفقّت یا خستگی از شفقّت صحبت میکنند. با این حال، اگر به وضعیت ذهنی پیچیدهای که شفقّت مینامیم، نگاه دقیقتری داشته باشیم، خواهیم دید که فرسودگی ناشی از شفقّت عملاً وجود ندارد. آنچه اتفاق میافتد فرسودگی همدلی است. به این معنی که مؤلفهٔ دوم شفقّت، یعنی مؤلفهٔ عاطفی، بیش از حد مورد تأکید قرار میگیرد.
اگر در احساس رنج دیگران گیر کنیم، ممکن است پس از مدتی غیر قابل تحمل شود. فشار این اتفاق بسیار زیاد است و ما احساس میکنیم به استراحت نیاز داریم. این امر به ویژه در شغلهای مراقبتی رایج است. رنجی که مشاهده میشود بسیار طاقت فرسا، و اجتناب از فرسودگی شغلی دشوار است. با این حال، خستگی از شفقّت واقعاً امکانپذیر نیست. زیرا بخش مهمی از ذهن دلسوز، مایل به دریافت انرژی همدلانه است. احساس برقراری ارتباط، درک کردن آن و هدایتاش به مسیری سازنده. این تفاوت اساسی بین همدلی و شفقّت است.
گاهی اوقات واقعاً میتوانیم به افراد کمک کنیم. امّا حتی اگر نتوانیم، حداقل همیشه میتوانیم آرزو کنیم، و آرزوها انرژی مثبت ایجاد میکنند. این انرژی مثبت در واقع به نفع ماست. زیرا امید و شادی را القا میکند. به همین دلیل است که گاهی اوقات گفته میشود آموزش شفقّت، یا صرفاً ایجاد آن، بهترین راز شادی است. اولین کسی که از شفقّت ما سود میبرد (در صورتی که واقعی باشد) خود ما هستیم.
شفقت در مقابل ترحم
شاید در نگاه اول اینطور به نظر برسد که ترحّم و شفقّت کم و بیش یکی هستند. امّا یک تفاوت آشکار وجود دارد. اساس شفقت، درک ماهیت انسان است. یعنی این که همهٔ ما یکسان هستیم. چگونه؟ ما از این نظر یکسان هستیم که همگی آرزوهای یکسانی داریم. همهٔ ما آرزوی خوشبختی و رضایت در زندگی خود را داریم. میخواهیم از درد دوری کنیم. وقتی عمیقاً به آن فکر میکنیم، متوجّه میشویم که همه (انسانها و حیوانات) به یک شکل عمل میکنند. با این حال ما کم و بیش در ییگیری اهداف خود ماهر هستیم. وقتی بفهمیم همه در یک قایق هستیم، به طور خودکار بیشتر به یکدیگر احترام میگذاریم.
گاهی اوقات فکر میکنیم “فلانی رنج میکشد، امّا در واقع تقصیر خود اوست”، گویی به نوعی او را سزاوار آن درد میدانیم. افکاری از این دست از موقعیت ما ناشی میشوند، که به فرد رنجدیده از بالا نگاه میکنیم. این تنها زمانی اتفاق میافتد که فراموش کنیم همگی اساساً یکسان هستیم. زیرا اصلیترین اهدافمان یکسان است. یک تفاوت اساسی بین شفقّت واقعی و ترحّم در این است که به عنوان یک فرد همدل، احساس میکنیم در همگی در یک سطح به هم متّصل هستیم.
چرا باید به شفقّت فکر کرده و سعی در درک آن داشته باشیم؟ اگرچه مراقبت از دیگران به شکلی قوی در درون ما انسانها وجود دارد، امّا معمولاً با بخش بسیار کوچکی از ذات همدل خود در ارتباط هستیم. در نتیجه، از الهامبخشی و شادی فوق العادهای که شفقّت میتواند به همراه داشته باشد، محروم میمانیم. درک این چهار جنبه (شناختی، عاطفی، آرمانی و کنشگر) اولین گام به سمت کاوش، تعمیق و گسترش شفقّت است. این به ما کمک میکند تا به روشی هوشمندانه ابعاد محبت آمیز، مراقبت کننده و شجاع ذهن خود را توسعه دهیم. همچنین یک بعد کامل از شفقّت وجود دارد که با عمیقتر شدن درک ما از نحوهٔ عملکرد جهان و خودمان رشد میکند. شفقّت را میتوان گسترش و توسعه داد. این هدف اصلی آموزش شفقت است، که به نوبهٔ خود الهام، شادی و معنویت فوق العادهای به زندگی ما میآورد.
دیدگاهتان را بنویسید