۴ راه برای رهایی از پشیمانی و حسرت گذشته و فراموش کردن خاطرات بد گذشته
فرانک سیناترا (Frank Sinatra) اظهار تاسف کرد که چند پشیمانی کوچک در زندگی گذشته خود دارد، هرچند آن ها بسیار کم بودند که بتوان آن ها را حتی ذکر و تعریف کرد. برخی از افراد به اندازه فرانک سیناترا خوش شانس نیستند و بیشتر از چند پشیمانی ساده و کوچک در زندگی خود دارند – این پشیمانیها و حسرتها بر زندگی روزمره افراد تأثیر منفی میگذارد!
“حسرت” و “پشیمانی” احساسی پیچیدهتر از آن است که در ظاهر به نظر میآید. “حسرت” و “پشیمانی” مجموعهای از چندین احساس است! نویسنده امی مورین (Amy Morin)، میگوید: افراد ممکن است احساس ناراحتی، خشم، عصبانیت و یا اندوه کنند. این تصور وجود دارد که همه مشکلات شما به این دلیل است که کاری را انجام داده و یا ندادهاید، حتی اگر هیچ مدرک و تضمینی وجود نداشته باشد که زندگی شما با انجام دادن و یا ندادن آن کارها بهتر خواهد شد. به نظر میرسد وقتی از تصمیمی پشیمان میشویم، جهان جایگزینی را تصور میکنیم که در آن همه چیز دقیقاً همان طور که ما برنامهریزی کردهایم پیش میرود (و البته خوشحالتر هم خواهیم بود)، اگرچه زندگی “به ندرت” به این سادگی که ذهن ما تصور میکند است! مورین میگوید: پشیمانی میتواند به عنوان راهی برای تنبیه خودمان نیز ظاهر شود! او میگوید: گاهی پشیمانی راهی برای گفتن این جمله است: “من لیاقت خوشبختی را ندارم.” اگر من به خاطر این کار به آسیب زدن به خودم ادامه دهم، پس قطعا گیر خواهم کرد. اما این یک چیز ناخودآگاه است! من فکر نمیکنم اکثر مردم با خود بگویند، “من میخواهم غمگین باشم.”
وقتی مردم بارها و بارها از گذشته خود پشیمان میشوند، به نظر میرسد که این یک چرخه بیپایان است. امی مورین این نکات را برای عبور از این احساس پشیمانی ارائه میدهد:
۱. وقت حسرت خوردن خود را محدود کنید!
اگر از خود بپرسید چه مشکلی پیش آمده است و راههایی را برای اطمینان از این که دوباره این اتفاق نمیافتد پیدا کنید، میتواند برایتان مفید باشد. اما تکرار مجدد چیزی در ذهن شما اغلب هیچ چیزی را حل نمیکند! او خاطر نشان میکند که تعداد کمی از مردم میگویند: من سه ساعت نشستم، حسرت خوردم، از همه تصمیمات زندگیم پشیمان بودم و سپس بیرون آمدم و همه چیز را تغییر دادم. در عوض، مورین توصیه میکند زمان محدودی را به فکر کردن در مورد آن چه در گذشته رخ داده است اختصاص دهید و سپس به کار دیگری بپردازید!
۲. به دیگران کمک کنید!
اگر تا به حال با یک دوست و یا یکی از اعضای خانواده خود که مشکلی مشابه شما داشته است صحبت کردهاید، احتمالاً با او احساس همدردی کردهاید. مورین خاطر نشان میکند: این میتواند برای مردم شفا بخش باشد که بگویند:” من آن جا بودم و آن اشتباه را کردم، و من میخواهم در شرایط سخت دیگران به آن ها کمک کنم و شاید آن ها را از پیمودن همان راه اشتباهی که من طی کردهام، باز بدارم.”
۳. به جای احساسی فکر کردن راجع به گذشته، بر زمان حال تمرکز کنید!
در فیلم “فارست گامپ” (Forrest Gump)، شخصیت اصلی داستان در شرکت اپل (Apple) سرمایه گذاری میکند و ثروت زیادی به دست میآورد. این آسان است که فکر کنیم اگر ما به اندازه فارست گامپ باهوش بودیم، ما نیز میلیونر میشدیم! مورین در برابر این نوع تفکر هشدار میدهد: هیچ مدرک و تضمینی وجود ندارد که نشان دهد اگر یک میلیون دلار داشته باشید شادتر خواهید بود و یا زندگی بهتری خواهید داشت. شما مسیر متفاوتی را طی کردهاید، اما لزوماً راه و مسیر بهتری برای شما نیست. وقتی مشغول احساسی بودن در ارتباط با گذشته نیستید، میتوانید بر لحظه حال تمرکز کنید و از آن چه در پیش رو دارید سپاسگزار باشید. گذشته را نمیتوان تغییر داد! هر چقدر هم که به آن فکر کنیم! اما کارهای زیادی را میتوان در زمان حال انجام داد!
۴. پشیمانی را بپذیرید و با اطمینان پیش بروید!
مورین فکر میکند جملهی “بدون پشیمانی زندگی کن” کمی پوچ است! او میگوید: من فکر میکنم طبیعی است که کمی پشیمانی در زندگی خود داشته باشیم. اشکالی ندارد اگر گاهی بگویید که اشتباه کردهاید! او خاطر نشان میکند که پذیرفتن پشیمانی شما و فکر کردن درباره آموختههای شما از آن زمان میتواند برایتان مفید باشد! مورین میگوید: اینکه یادبگیرید بهتر از قبل زندگی کنید، برایتان مفید است! لازم نیست کامل باشید – فقط سعی کنید از آن چه هستید کمی بهتر باشید!
دورههای غیرحضوری هوشیار
مجموعه صوتی ۷ روزه کاهش استرس و اضطراب مبتنی بر ذهنآگاهی
مجموعه صوتی آموزش مدیتیشن ذهنآگاهی
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
1 دیدگاه
حتما نظرت رو برامون بنویس
من از وقتی خونه ویلایی قدیمی پدریم رو فروختیم و اومدیم اپارتمان نابود شدم هر لحظه افسرده و غمگینم گریه میکنم چون علاوه بر خونه خیلی از وسایلی که باهاشون کلی خاطره داشتم رو هم از دست دادم مثل کامپیوتر قدیمی که همه عکسا و فیلمای قدیمی که باهاش خاطره داشتیم داخل اون بود و من اون کامپیوترو از دست دادم و الان خیلی دلم برای اون عکس و فیلمها تنگه من تو اون خونه خیلی شاد و سرحال بودم پیاده روی میرفتم تو حیاطش افتاب میگرفتم با منقل کباب پزی تو حیاط جوجه کباب درست میکردیم میخوردیم خونه بزرگ و دلبازی بود ولی الان اومدیم اپارتمان و من افسردگی شدید گرفتم یک لحظه هم نمیتونم خاطرات اون خونه رو فراموش کنم از دست خودم و همه کسانی که باعث فروش اون خونه شدن متنفرم دارم دیوونه میشم شایدم شدم